سیدمهدی کشمیری
سقوط تراژیک ادیپ در سرازیری تقدیر
سوفوکل یکی از مشهورترین تراژدی نویسان جهان است. او حدودا پانصد سال قبل از میلاد مسیح در یونان باستان میزیسته و اولین نمایشنامه خود را بعد از آیسخولوس (اشیل) و قبل از اوریپید نوشته است. سوفوکل در طول دوران زندگی خود بیش از صد و بیست نمایشنامه نگاشته که اکنون فقط هفت عدد از آنها به طور کامل موجود میباشد.
تئاتر خراسان شمالی- سید مهدی کشمیری، سوفوکل یکی از مشهورترین تراژدی نویسان جهان است. او حدودا پانصد سال قبل از میلاد مسیح در یونان باستان میزیسته و اولین نمایشنامه خود را بعد از آیسخولوس (اشیل) و قبل از اوریپید نوشته است. سوفوکل در طول دوران زندگی خود بیش از صد و بیست نمایشنامه نگاشته که اکنون فقط هفت عدد از آنها به طور کامل موجود است.
شناخته شده ترین نمایشنامه او تریلوژی "افسانههای تبای" نام دارد که شامل سه نمایشنامه ادیپ شهریار، ادیپ در کولونوس و آنتیگونه است. این مجموعه نمایشنامه در مورد اهالی شهر تب است.
داستان نمایش از این قرار است پیشگویان در بدو تولد ادیپ فرزند پادشاه تب، به پادشاه هشدار میدهند چنانچه او بزرگ شود پادشاه را خواهد کشت و با مادر خود ازدواج خواهد کرد. آنها ادیپ را به چوپانی میسپارند تا او را بکشد اما چوپان که توان چنین کاری را ندارد کودک را به چوپانی دیگر میسپارد.
چوپان دوم ادیپ را به دیار خود و نزد پادشاه برده و او توسط شاه و ملکه نجات پیدا میکند. آنها او را مانند پسر خودشان بزرگ میکنند. ادیپ که از طریق پیشگویی باخبر میشود در آینده پدرش را میکشد و با مادرش ازدواج میکند ترک دیار میکند، چون فکر میکند که پادشاه و ملکه پدر و مادر واقعی وی هستند.
در راه تب او بی آنکه بداند لایوس، پدر واقعیاش را میبیند و بعد از مشاجرهای او را میکشد. سپس با ملکه یوکاسته، مادر واقعیاش، ازدواج میکند. بعد از آنکه ادیپ و مادرش به حقیقت پیمیبرند، ادیپ خودش را کور کرده و یوکاسته نیز خودکشی میکند. در واقع فحوای کلام سوفوکل در نمایشنامه ادیپ شهریار راز ماندگاری این اثر میباشد که بیش از دو هزار و پانصد سال روی صحنه باقی مانده است.
به نظر میرسد کارگردان در گام اول نمایشنامه را به درستی دراماتورژی کرده است. برای مثال "طاعون" به عنوان بیماری حاکم بر فضا جای خود را به "کوری" داده است. کوری به نادانی و جهل همگانی تفسیر میشود. با توجه به اینکه طاعون یک بیماری مسری است، ممکن است این سوال ذهن را مشغول کند که چگونه همه اهالی شهر به کوری مبتلا شده اند؟
اما پاسخ این است که کوری یک حالت استعاری ست که در تئاتر به آن کنش فراواقعی یا کنش غیرمتعارف گفته میشود. در واقع کارگردان با دراماتورژی نمایشنامه به تفسیری بهروز از یک متن کهن و کلاسیک دست یافته است. علت استفاده از وسایل مدرن نظیر ساعت، عینک دودی، عصای سفید و ... نیز همین است.
اکثر کدها و استعارهها به درستی طراحی شده. اما در مورد استفاده از توپ پلاستیکی و دوچرخه چینی که بیشتر در دهه شصت در ایران نمود دارد میتواند این طور نباشد.
در حقیقت کارگردان با استفاده از این وسایل قصد دارد از زمان عبور کند و این مفهوم را انتقال دهد مسئله میتواند امروز اتفاق بیوفتد. برخی از میزانسنها مناسب صحنه سه سویه نیستند و افرادی که سمت چپ و راست صحنه نشستهاند بعضا قسمتهایی از نمایش را از زاویهای نامناسب تماشا می کنند.
پیش گفتار قبل از شروع نماش نیز به درک بهتر اتمسفر و فضای نمایش کمک می کند. طراحی صحنه تعبیه شده نسبتا مناسب است. اما دلیل و منطق استفاده از شبکه گنبدی شکل انتهای صحنه که مسلما تداعی کننده معماری اسلامی ست مشخص نیست. راهروهای منتهی به میدانگاه نیز کمی اضافه به نظر میرسند.
گریم بازیگران هوشمندانه طراحی و اجرا شده و در خدمت کار میباشد به عنوان مثال گریم یوکاسته بسیار خلاقانه کار شده. طراحی لباس هم مطلوب می باشد. فقط سوال اینجاست که علت استفاده از دو طیف رنگ قرمز در لباس یوکاسته و عدم رعایت کنتراست چیست؟
بازیها یکدست و نرمال هستند اما در عین حال بازی درخشانی دیده نمیشود. علاوه بر آن گه گاه ایراداتی در لحن و بیان برخی بازیگران به چشم میخورد. آن طور که پیداست لایههای اخلاقی انسانی در شخصیت ادیپ نقش پر رنگی دارد چرا که او خود را به خاطر گناهانی که انجام داده مجازات (کور) می کند. اما این لایهها در بازی ابوالقاسم یزدانی چندان به چشم نمیخورد. بدنهای خشک همسرایان نیز باعث شده بازی آنها چشم نواز نباشد. استفاده از قطعات پایه استند به جای عصای سفید هم مزید بر علت شده است.
در صحنههای پایانی ادیپ با حرکاتی نمادین طنابهایی به دور دست و پای همسرایان میاندازد و آنها را به عروسکهای خیمهشببازی تبدیل میکند و در آخر خودش نیز به یکی از همین عروسکها بدل میشود. این موضوع تداعی کننده شعر پرمفهومی از عمر خیام است.
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز ...