خفقان در خانه برناردا
نقد نمایش «خانه برناردا آلبا» نویسنده فدریکو گارسیا لورکا، کارگردان احسان رحمتی.
تئاتر خراسان شمالی- سیدمهدی کشمیری، "خانه برناردا آلبا" نام آخرین و مهمترین نمایشنامه "فدریکو گارسیا لورکا" شاعر و نمایشنامهنویس شهیر اسپانیایی است که در سال 1936 نوشته شد و اولین بار در هشتم مارس 1945 در تئاتر آونیدا در بوئنوس آیرس به روی صحنه رفت. این اثر به همراه دو نمایشنامه "یرما" و "عروسی خون" به عنوان سهگانه لورکا یاد میشود.
داستان نمایش در مورد برناردا آلبا بیوهای شصت ساله است که پنج دختر دمبخت دارد و اکنون سوگوار شوهر دومش است. او که فردی کهنهپسند با افکار پوسیده است، در محیط تاریک خانهاش با سرکوب و خفقان سعی در حکمرانی بر دخترانش را دارد، دخترانی که به همراه وی سوگوار پدر هستند و طبق آئین و سنت روستا برای احترام به مردگان باید هشت سال عزاداری کنند. این یعنی به فنا رفتن بهترین سالهای عمر دختران که باید صرف شادی و سرور شود.
در ادامه از ازدواج آنگوستیاس با پسری جوان و زیبا به نام په په صحبت به میان میآید اندکی بعد آشکار میشود که په په به دلیل ارث و میراث پدری آنگوستیاس قصد ازدواج با او را دارد ولی در واقع مجذوب زیبایی آدلا کوچکترین دختر برناردا شده است. از طرفی مارتیریو نیز به په په علاقمند شده او که به دلیل مخالفت مادرش موفق نشده با پسر مورد علاقهاش ازدواج کند، به آدلا حسادت میکند. رقابت و حسادت میان خواهران باعث مشاجره و تنش میشود. آدلا تصمیم میگیرد پنهانی پیش په په برود اما مارتیریو نمیگذارد کشمکش بین این دو باعث میشود همه با خبر شوند. ناگهان برناردا که قصد پایان دادن به این ماجرا را دارد با اسلحه خارج شده شلیک میکند. آدلا گمان میکند که مادرش په په را کشته و در اقدامی تراژیک دست به خودکشی میزند.
طبقه اجتماعی و جغرافیای محل زندگی این خانواده که یک دهکده است نقش اساسی در کنش نمایشنامه دارد. به این خاطر که برناردا به دلیل اینکه نسبت به سایر مردم ثروتمندتر است خود را بالاتر از آنها میداند و به آنها به عنوان شهروند درجه دو مینگرد. او با در آمیختن آموزههای کلیسا، خرافات و ترس از درز کردن اخبار خانهاش به روستائیان و شایعه سازی در مورد او و دخترانش درهای خانهاش را به روی همه بسته است. به عنوان مثال برناردا در یکی از دیالوگ هایش می گوید که حتی هوای کوچه هم نباید وارد خانه شود.
مورد بسیار تلخ و تاسفآور حذف نام نویسنده از کلیه تبلیغات نمایش میباشد در کمال تعجب و تاثر نام لورکا از بنرها و پوسترها حذف شده و مشخص نیست چرا و به چه انگیزهای نام این هنرمند پرآوازه کنار گذاشته شده است.
کارگردان برای انتخاب چنین نمایشنامهای ابتدا باید داشتههای خود را مورد بررسی قرار دهد چرا که وقتی مخاطب به دیدن اجرای نمایشنامهای از لورکا میرود، ناخودآگاه سطح توقعاتش بالا خواهد رفت. مخصوصا اینکه نام یکی از صاحب نظران عرصه تئاتر را به عنوان دراماتورژ در کنار دیگر عوامل این نمایش ببیند.
اما قضیه کاملا متفاوت است کارگردان برداشتی کاملا سطحی و کلیشه از نمایشنامه دارد و این مسئله به بازیگران هم سرایت کرده است. به نظر میرسد بازیگران هم آموزشهای لازم را به حد کافی که برای اجرای صحنهای مناسب باشد را ندیدهاند. چرا که بسیار مبتدی و بیتجربه نشان میدهند. نمود این مسئله را در بازی کاراکتر خدمتکار میتوان مشاهده کرد. اشتباه کارگردان در انتخاب و هدایت بازیگر و عدم خلاقیت بازیگر دال بر این موضوع می باشد.
طراحی صحنه صرفا شامل یک صندلی است که فقط برناردا از آن استفاده میکند و یک چهارچوب فلزی که معلوم نیست در است یا پنجره، یا شاید جایی برای رویش پیچک، که کاربردی هم ندارد. تعداد قطع و وصل نور نیز بسیار زیاد و ناخوشآیند است بطوری که هر چند دقیقه نور قطع میگردد و وسایل به صورت پادساعتگرد جابجا میشوند که معنی و مفهوم خاصی را نمیرسانند.
طراحی صحنه از اساسیترین بخشهای اثر نمایشی محسوب میشود و میتواند به تنهایی تمام داستان یک نمایشنامه را به تصویر بکشد. میزانسن (به معنای حرکت) خاصی نیز دیده نمیشود و بازیگران در اکثر مواقع یا نشسته اند یا ایستاده. طراحی لباس و استفاده از رنگ مشکی و باند رنگی برای دختران با مضمون نمایش همخوانی دارد که البته برخی رنگهای روشنتر به سختی قابل تشخیص هستند. حضور برناردا در تمام صحنه ها در حالی که توری مشکی روی سرش کشیده شده نشان از تسلط بر اهالی خانه را دارد. تنها خلاقیت نمایش استفاده از آوا است که در صورت انجام صحیح آن میتواند به نمایش کمک نماید.
سوال اینجاست که دراماتورژ چگونه این ایرادات را ندیده و مشخصا چه اثری بر نمایش گذاشته است؟