در حال بارگذاری ...
...

نقدی بر نمایش «پلاک هشت»

روایت یک قصه نمایشی

نقد نمایش «پلاک هشت»، نوشته سیدعلی موسویان و کارگردان سعید آقایی به قلم مهدی نصیری منتقد سیزدهمین جشنواره سراسری تئاتر رضوی.

مهدی نصیری؛ پلاک هشت با استفاده از جابجایی ترتیب رویدادها ، تکرار برمبنای موقعیت سازی ، تاخیر در ارائه اطلاعات و فلاش بک فوروارد ها تعلیق و کشمکش را در داستانش بیشتر می کند و با تکیه بر جوانب داستانی روایت اش را پیش پیش می برد. پسرجوانی یک کیف دستی حاوی نذورات حرم را دزدیده است و اتفاقا همان شب یک مامور نیروی انتظامی به بهانه دوستی با هم خانه او به او نزدیک شده است .

داستان براساس پنهان نگاه داشتن راز کیف دستی سرقت شده از مامور نیروی انتظامی روایت می شود اما درضمن چند گریزگاه و داستان فرعی دیگر هم دو دل داستان اصلی بازگو می شوند.1 برادر خلافکار جوان دیگر که به صورت اتفاقی توسط پلیس کشته شده و زندگی اورا تحت تاثیر قرارداده است 2 پلیس قلابی به نام شهرام که با لباس نظامی کلاهبرداری می کند. 3 قرارپسرجوان موتورسوار با امام رضا (ع)و...

پلاک هشت، با قراردادن یک شبکه ارتباطی داستانی و شکل دادن به روابط میان این سه شخصیت داستانی را روایت می کند که مبنای تعلیق و جذابیت در آن پنهان نگه داشتن یک راز است. در واقع سرقت کیف موقعیت نمایشی را به وجود آورده و ورود مامور قلابی این موقعیت را به یک وضعیت نمایشی تبدیل کرده است، داستان با افشای هویت واقعی شهرام(مامور قلابی) تلنگر دیگری می زند و خودش را تکمیل می کند.

این نوع داستان پردازی و توجه به تکنیک و دارا بودن وضعیت نمایشی حداقل امکانات دراماتیک را دراختیار اجرا قرارداده است . اما نکته دیگر اینکه سطح روابط ،اهمیت مسئله و کیفیت وضعیت نمایشی در پرداخت نیازمند جزئیات منطقی دقیق تری است. جزئیاتی که از نوع رابطه مامورنیروی انتظامی با پسرجوان ، بحران روحی پسرجوان، خودحادثه و سرقت و... را شامل می شود و در صورت باورپذیربودن همه مناسبات آن می تواند منطق روایت قصه را هم توجیه پذیرتر و ساختار داستانی را مستحکم تر کند. داستان و کشمکش در پلاک هشت در جاهایی به تعلیق دراماتیک و در جاهایی به بهره گیری کمیک گرایش دارد که در هردو حوزه رفته رفته مرحله تکرار می افتد.

دوم. نمایش پلاک هشت در اجرا ، اثر قابل قبولی است . داستانش را به راحتی روایت می کند و سرعت روایی خوبی دارد . اجرا همانقدر که داستان و قصه زمینه آن را فراهم کرده است از امکانات روایی صحنه ای استفاده می کند و تقریبا در تمام مدت زمان تماشای آن مخاطب را باخود همراه نگه می دارد. اما فشردگی صحنه ( شامل میزانسن ها و طراحی صحنه و نورپردازی ) آن را کمی شلخته و شلوغ نشان می دهد. شاید اگر "سعید آقایی" امکانات مناسب تری را برای طراحی صحنه در اختیار می داشت حداقل می توانست بخشی ازاین کاستی را برطرف کند. اما در مجموع شلوغی و تکرار در طراحی حرکت و میزانسن ها و نورپردازی و تمرکز نور در فضای محدود جلوی صحنه هم به این شلوغی افزوده است . حتی ، احتمالا اکتفا کردن به داستان و حذف تک گویی های مستقیم و نورهای موضعی می توانست اجرا را یکدست تر و منظم تر به نمایش بگذارد. نماشی که براساس نوع روایت دراماتیک و براساس ارتباط میان اشخاصی بازی اجرا می شود می توانست بی نیاز از ارائه مستقیم اطلاعات و احساسات و تفکرات شخصیت ها در مقابل تماشاگر کارش را انجام بدهد. در اینصورت دست کم قواعد روایت دراماتیک و قصه گویی نمایشی کامل رعایت می شد و مسئله فضایی که جلو صحنه به تک گویی اختصاص داده شده و از کل صحنه جدا شده بود هم در ذهن تماشاگر حذف می شد و این عدم فشردگی نظم بیشتری به اجرا و شکل بصری و ریتمیک آن می داد و حتما از شلوغی ها هم می کاست.

با وجود این ها نمایش "سعید آقایی" وظیفه اش روایت یک قصه نمایشی است و از عهده این وظیفه هم بر آمده است. بازیگران با خلق لحظاتی که در خدمت ریتم سازی و ضرباهنگ اجرایی است، حضور تقریبا موفقی دارند.هرچند که اگر کاملا در قالب اجرای نقشی بر اساس جهان قصه بر می آمدند و تمایل کمتری به خلق کمدی با نمایشی کردن بازی شان وجود می داشت ، مسلما وضعیتی واقعی تر و منطقی تر راهم به اجرا می گذاشتند .

سوم. نقاط اتصال "پلاک هشت" به موضوع فرهنگ رضوی و تاثیر امر مقدس بر جهان داستان در جاهایی بیش از اندازه و تحمیل شده است: پنجره رو به حرم و صحبت های مداوم شخصت ها با امام رضا (ع) خیلی تاکید می شود و نقاط علامت گذاری شده برای تاکید بر تاثیر و حضور حرم رضوی و امام رضا (ع) نقاط کاملا درستی نیستند. شخصیت ها با امام رضا (ع) صحبت می کنند. صحبت هایشان را هم باصدای بلند و به قصد تفهیم به تماشاگر انجام می دهند و بلافاصله عمل می کنند. در صورتی که جاهایی، به درستی، تاثیر این فرهنگ و امر مقدس در رفتار یا تغییر رفتار شخصیت ها گنجانده شده و مشهود است.